0 / 5 (0 votes)

مصاحبه با دارن آرنوفسکی به بهانه فیلم قوی سیاه – قسمت دوم

admin . مصاحبه ها

مصاحبه با دارن آرنوفسکی به بهانه فیلم قوی سیاه - قسمت دوم

خوب طبق قولی که دادیم، بعد از قسمت اول قسمت دوم این مصاحبه را نیز آماده کردیم که در ادامه مطلب می توانید آن را بخوانید.

متن اصلی را می توانید در سایت امپایر آنلاین نگاه کنید.

مصاحبه با دارن آرنوفسکی به بهانه فیلم قوی سیاه – قسمت دوم :

+ بيا درباره درونمايه فيلم حرف بزنيم. تعداد وحشتناکي آيينه تو فيلم هست…
-ببين، آيينه توي دنياي باله تو همه ي اتاق ها هست. چون رقصنده هاي باله مرتباَ به خودشون نگاه ميکنند، از خودشون ياد ميگيرند و يا حتي در رابطه با خودشان همیشه قضاوت میکنند. پس برای من واضح بود که آيينه نقش پر رنگي تو فيلم باید ایفا کند. و همينطور فيلم درباره همزاد ها است. بازتاب شما همون همزادتونه، درسته؟ پس آيينه به بخش مهمي از فيلم تبديل شد.
و از همون اول هم شروع به فکر کردن کرديم که چند نوع کار مختلف ميتونيم با آيينه ها انجام بديم.

+ اون سکانس هايي که ناتالي پر در می آورد چي؟
-خوب داستان Swan lake  از این قرار هست نه که در طي روز ملکه ي قوها يک قو هست و شب تبديل به يه موجود نيمه-قو، نيمه-انسان ميشود.
مثه يه گرگينه، ميدوني؟ پس خيلي هيجان زده بودم که دارم يه فيلم درباره يه نيمه قو ميسازم. و ايده تبديل ناتالي پورتمن به يک موجود ديگر حتي از اين چيزا هم بامزه تر بود. اين بخش تبديل به بخش عظيمي از فيلم شد.

+ چرا از وينونا رايدر براي نقش بالرين بزرگ تر استفاده کردي؟
-واسه اين از وينونا استفاه کردم چون تو بسياري از جهات ناتالي -نه ناتاليِ اصلي- بلکه يکي مثل ناتالي، از نسل اون، جاي وينونا رو گرفته بود. منظورم اينه، وينونا روزي يه رقاص بزرگ مثل ناتالي بوده، البته اگه بزرگ تر از اون نبوده. و حالا ناتالي جاش را گرفته. و حالا وقتيه که ميلا کونيس مياد… سعي ميکردم از شهرتشان بعنوان يک بازيگر استفاده کنم تا نشون بدم تو دنياي رقص چي ميگذرد.

+ وقتي داشتي اين فيلم رو ميساختي به فيلم هاي اوليه ي رومن پولانسکي هم فکر ميکردي؟
-البته، Repulsion تاثير زيادي روم داشت.

+… و The Fly؟…
– و The Fly. خيلي هم خوب!

+جريان اون نقاشي هاي تو اتاق مادر نينا چيه؟
– نميدونم. خودت چي فکر ميکني؟! نه جدي ميگم، اون چي ميکشيد؟

+ ام… پورتره؟
-پرتره، آره. از چي؟

+ از خودش؟
-خودش يا دخترش؟

+ دخترش؟
-دخترش؟ يا خودش؟ هر دوش خوبن. زياد مهم نيست. فقط.. کاريه که ميکنه.

+ وقتي داري فيلم ميسازي هميشه ميدوني درباره ي چي هستن؟
-ببين، يادمه سر اولين فيلمم يعني " پي " فکر کردم فهميدم چي ميسازم. و بعدش بعد از يه سري گفتگوي خبري گفتم "واو، تا وقتي با شما بچه ها صحبت نکرده بوم فيلم رو نفهميده بودم." ولي فکر کنم درسته. احتمالا معنيش تغيير ميکنه ولي همونطوري که دربارش حرف ميزنم و سوال ميپرسم و ميبينم که شماها به چيش علاقه داريد، يه معني جديدي برام بوجود مي آورد. تو قوي سياه، هر روزي که با ناتالي سر پروژه بودم، سر هر برداشت به یک چيزي فکر میکردم. ولي اينا مرتبا تکامل پیدا کردن، که فيلم درباره چه چیزی هست  و چي را ميخواد ارائه کند.

+ و هيچوقت از نتیجه کار شگفت زده شدی؟
-فکر ميکنم هميشه آدم شگفت زده ميشه. يه چيزي درباره فيلم و اينا هست که جذاب و جالب توجه… و شما فقط روش کار ميکنيد. بايد يه چيزي هم باشه که شما رو بهش متصل کنه. چون سالها طوبل ميکشه تا يه فيلم نوشته و ساخته بشه، واسه همين بايد یک چيزي باشه که بعداَ بتونيد ازش ياد کنيد. من درباره عنصر گرگينه اي فيلم خيلي هيجان زده بودم. تبديل شدن، دگرگوني و ايده فيلمبرداري از رقص و حرکاتش رو هم دوست داشتم. همينطور صحنه باشگاه شبانه بين ليلي و نينا رو هم دوست داشتم.
پس هميشه يک چيزي هست که دربارش هيجان زده بشي.

+ و فيلم جلوه هاي ويژه ي زيادي هم داشت؟
-بيش از ۲۵۰-۳۰۰ شات جلوه ويژه داشت. خيلي سخت بود چون ما براي رسوندن فيلم به فستيول فيلم ونيز خيلي عجله داشتيم. ولي بامزه بود. منظورم اينه من از يه پيشينه ي انيميشني ميام. که خيلي شبيه به جلوه هاي ديجيتالي و سي جي اي هست. واسه همين از اينکه جلوه هاي ديجيتالي اجازه چه کارهاي رو بهت ميدن لذت ميبرم. ما موقع فيلمبرداري از فيلمسازهاي ۲۰-۳۰ سال پيش وقت خيلي کمتري داريم. چون الان ساخت فيلم خيلي هزينه بره. ولي يکي از مزايایی که کار ما نسبت به اونا داره اينه که اگه اشتباه کنيم،
ميتونيم بصورت ديجيتالي درستش کنيم. مثلاَ اگه تو شات نور يا پایه میکروفون معلوم باشه، پاک کردنشون کاري نداره. ولي قديما اگه اين مشکل وجود داشت اون شات ديگه قابل استفاده نبود.

+ نظرت درباره ي ظاهر فيلم چيه؟
-وقتي داري يه فيلم رنگي ميسازي و قراره خوب بسازيش، اولين چيزي که بهش فکر ميکني اينه که چطوري پالت رنگ رو کنترل کني.
مثلاَ همیشه سياه و سفيد قراره بود جزو اعظم فيلم باشن، بخاطر تاریکی و روشنایی. پس رنگ صورتي خيلي تو چشم مياد. چون رنگ باله همينه. و بعدش مجبور شديم درياچه رو رنگي کنيم که رنگش آبي متمايل به سبز بود… براي هر کاراکتر اين يه معني جدا داشت و سعي کرديم تو کل فيلم اين روش را دنبال کنيم.

+ ولي موقعي که فيلم درام ميشه رنگ تغيير ميکنه. مجبور شدي براش نقشه بريزي يا بهت الهام شد؟
-فک کنم الهام شد و شانس هم قاطيش بود. و همينطور اديت کردن. اين روزا ميتوني هرجور خواستي رنگ رو بصورت ديجيتالي کنترل کني.

+ همونطوري که گفتي، فيلم رو بردي جشنوراه ونيز. جايي که شير طلايي رو براي کشتي گير بردي. يه سري مشکلات با اون
فستيوال داشتي…
-اگه درباره The Fountain داري حرف ميزني که بايد بگم خيلي بهم خوش گذشت. بيننده ها عالي بودن. از نظر انتقادي هم يه سري انتقاد بي سر و ته از فيلم شد که هرچي زمان ميگذره اشتباه بودنشون بيشتر ثابت ميشه. اون فيلم مثه يه بطري شراب خوب بود که زود باز شده. اگرچه کشتي گير ديوانگي بود. همه نگاه ها روی ما بود. ما آخرين فيلم
فستيوال بوديم. نه نزديک به آخري، خود آخري. واسه همين انتظاري نداشتيم. همه ميگفتن "ميکي روک؟ کشتي؟ ديوانه شدي؟"
و بعدش اون اتفاق افتاد. ديوانگي بود. موقع قوي سياه اينقدر استرس نداشتم. اونم با اينکه شب افتتاحيه پخش شد. موقع پخش فیلم منو کنار رييس جمهور ايتاليا که حدود ۸۰ سال داشت نشوندن. من گفتم "اوه خداي من. اين فيلم شور و هيجان، رابطه جنسي زن با زن و قطع عضو داره…" واسه همين خم شدم و گفتم "واسه اتفاقي که قراره بيفته معذرت ميخوام، اين يه فيلم ناراحت کنندست و نميدونم چي بايد بگم." اون گفت "نگران نباش، سعي ميکنم احساساتي نشم." بعد که فيلم تموم شد برگشتم سمتش و بهم گفت "سعيم رو کردم ولي احساساتي شدم." که براي من پيروزي بزرگي بود.

+ و هنوز با ميکي رورکه در ارتباطي؟
-آره. در واقع قبل از جشنواره ونيز بهم زنگ زد تا برام آرزوي موفقيت کنه. و شکايت از اينکه فيلم اون انتخاب نشده. منم گفتم : "ميبيني؟ تقصير من بود…"

 

 

برچسب ها:

بازتاب از سایت

دیدگاهتان را بنویسید

شما برای ارسال نظر باید وارد اکانت خود شوید

آخرین دیدگاهها

admin

|

همانطور که می بینید فیلم رو من 4 سال پیش دیدم حداقل براساس تاریخ نقد وگرنه ممکنه خیلی دیرتر دیده…

رضا

|

سلام و سپاس از توضیحات و نقد خوبتون به نظرم ریتم نیمه اول فیلم که کند و به جا داشت…

رض

|

به نظر من نیمو داره میگه همه ی راه ها درستند و در عین حال همه غلطند ولی این بین…

بهرام

|

خداییش خیلی فیلم پر استرس و وحشتناکیه

شهرام

|

ضمن سلام و عرض ادب خدمت دست اندرکاران سایت و ادمین گرامی و همچنین بازدید کنندگان محترم درخواست کمکی برای…